English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4654 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
house keeping operation U اعمال خانه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
notbility U خانه داری
menage U خانه داری
thrift U خانه داری
housekeeping U خانه داری
house work U خانه داری
light housekeeping U کارهای خانه داری
keep house U خانه داری کردن
household art U اصول خانه داری
home economics U اقتصاد خانه داری
housekeep U خانه داری کردن
to keep house U خانه داری کردن
carpet sweeper U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
housewifely U از روی خانه داری یا صرفه جوئی
agents U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft U کشور داری ملک داری
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
exercises U اعمال
exercise U اعمال
exercised U اعمال
doings U اعمال
exertion U اعمال
exercising U اعمال
application U اعمال
undertakings U اعمال
exercising a right U اعمال حق
exertions U اعمال
applications U اعمال
acts U اعمال
exertions U اعمال زور
to have the pull of U اعمال نفوذکردن بر
takeovers U اعمال کنترل
labourhardl U اعمال شاقه
applying U اعمال کردن
impressment U اعمال زور
apply U اعمال کردن
lobbying U اعمال نفوذ
peonage U اعمال شاقه
hard labor U اعمال شاقه
exertion U اعمال زور
the galleys U اعمال شاقه
showing partial views U اعمال نظر
exercising force U اعمال زور
strong arm U اعمال زورکردن
strong-arm U اعمال زورکردن
impose U اعمال نفوذکردن
imposes U اعمال نفوذکردن
takeover U اعمال کنترل
exert U اعمال کردن
exerted U اعمال کردن
preventative actions U اعمال بازدارنده
exerting U اعمال کردن
exerts U اعمال کردن
applies U اعمال کردن
applicator U اعمال کننده
applicatory U اعمال شدنی
applicative U اعمال کردنی
workable U قابل اعمال
applier U اعمال کننده
galleys U اعمال شاقه
hard labour U اعمال شاقه
willable U قابل اعمال
blind man's buff U از من داری
grittiness U شن داری
tensility U کش داری
bigamy U دو زن داری
wet storage U تر داری
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
embraceor U اعمال نفوذ کننده
To use force(violence) U اعمال زور کردن
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
showing partial views U اعمال نظر کردن
penal servitude U حبس با اعمال شاقه
alteration U تغییر اعمال شده
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
governance U اعمال قوه اختیارداری
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
use one's influence U اعمال نفوذ کردن
to use one's influence upon U اعمال نفوذ کردن بر
undue influence U اعمال نفوذ ناروا
patchiness U وصله داری
vigil U شب زنده داری
pernoctation U شب زنده داری
incumbency U عهده داری
leasehold U اجاره داری
refusal U خود داری رد
refusals U خود داری رد
tenure U اجاره داری
quartermaster U سررشته داری
charges U عهده داری
lucubration U شب زنده داری
treasury U خزانه داری
wakes U شب زنده داری
trusteeship U امانت داری
waked U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
household art U هنرخانه داری
quartermasters U سررشته داری
vigils U شب زنده داری
non commital U خود داری
charge U عهده داری
wakefulness U شب زنده داری
night waking U شب زنده داری
viscosity U شیره داری
anti capitalist U ضد سرمایه داری
angulation U زاویه داری
angularity U زاویه داری
conchiferous U داری صدف
angularity U گوشه داری
farming U مزرعه داری
slavery U برده داری
abstinence;or abstinency U خود داری
leasing U اجاره داری
cellarge U حق انبار داری
bank protection U ساحل داری
bulkiness U تنه داری
bulkiness U جثه داری
tenancy U اجاره داری
blind mans buff U ازمن داری
tenancies U اجاره داری
trusteedhip U امانت داری
tresury general U خزانه داری کل
treasury general U خرانه داری کل
treasurership U خزانه داری
bean caper U پیرسن داری
vigilance U شب زنده داری
continenece U خود داری
sang froid U خود داری
retenv U خود داری
rhythmicity U نواخت داری
bursary U خزانه داری
fasting U روزه داری
capitalism U سرمایه داری
serrulation U دندانه داری
self restraint U خود داری
slaveholding U برده داری
Exchequer U خزانه داری
bursaries U خزانه داری
sang-froid U خود داری
communism U مردم داری
altruism U همگونه داری
creaminess U خامه داری
stigmatism U خال داری
dry storage U خشک داری
fisk U خزانه داری
spinosity U سیخ داری
imposed deformation U تغییر شکل اعمال شده
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
jar U اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred U اعمال شوک شدید به یک وسیله
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
applied magnetic field U میدان مغناطیسی اعمال شده
jars U اعمال شوک شدید به یک وسیله
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
modification U تغییر اعمال شده به چیزی
confidential U است نه اعمال تصدی موجودباشد
intervention U عمل اعمال تغییر در سیستم
put on U اعمال کردن بکار گماردن
interventions U عمل اعمال تغییر در سیستم
squeeze U [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
day nurseries U بچه داری در روز
Recent search history Forum search
1strong
1 want to have chat on video cam? i have a girlfriend, can she join us?
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
2لب آب
2لب آب
1Waste of time & money if you can't man
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1recreationist
1What are you doin now ?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com